چشماتو از ترس ببند

گریه نکن بازم بخند
داداش کنارت میمونه
واست لالایی میخونه
قصه بخوای میگم برات
بخواب پپیش عروسکات
شبا درازه عمر کوتاه
هنوزم هستیم ما دو تا
داداش ناز کوچولو
دیگه نترسی از لولو
گریه نکن ابرها سیاست
برات میگم بابا کجاست
بابا تو خونه ی خداست
دست ما از اونجا کوتاست
سر نخ بادکنکت
واسه بابا نامه میدی
دیگه اذیت نداریم
بابا بیا که خوب شدیم
داداش ناز کوچولو
دیگه نترسی از لولو
بیا دو تا بال قشنگ
از کاغذهای رنگارنگ
برای هم درست کنیم
با هم دیگه پر بزنیم
بپرسیم از پرنده ها
مرغ سفید زاغ سیاه
خدا کجا خونه داره؟
بابا رو بینیم دوباره
داداش ناز کوچولو
دیگه نترسی از لولو
.
.
.